Wednesday 14 April 2010

هزارستان

هزارستان




عکس­ها، روشن­تر از هرچیزی روندِ رو به زوال تاریخ را نشان می­دهند. اگر می خواهید تاریخ را
درست بفهمید، به جایِ مراجعه به متونِ تاریخی که چیزی جز تخیلاتِ واهی و بی پایه­ی تاریخ­نگاران نیتسند، از نخستین عکسی که از خودِ تان دارید، خوانشِ تاریخ را آغاز کنید؛ دومین عکسِ تان را در کنارِ نخستین بگذارید و همین طور ادامه دهید، تا آخرینِ آن ها. با در کنارِ هم چیدنِ عکس هایی تان می­توانید، یک تاریخِ بصری­ای رسم کنید که در آن، زمان، این بن­پارِ نادیدنیِ و ساحتِ پنهانِ هستیِ تان، آشکارا دیده می­شود. اکنون شما در انتهایِ فرسایشِ گذارِ زندگی قرار دارید؛ توان و سرمایه­ی وجودیِ تان پیوسته رو به کاهش است. ردِ پایِ جورِ زمان را که بی رحمانه وجودِ ما را می فرساید، بیش از همه در عکس­ها، به ویژه در چین و چروکِ چهره هایِ که بی شمار آرزوهایِ بربادرفته در آن­ها نمایان است، می توانید بازخوانید. عکس ها تصویرِهایی حقیقی زندگی هستند؛ چراکه دوران های تاریخی و پاره های گمشده ی زندگی را به صورت تکه­تکه و «نا- این همان»، و آن­گونه که هست، به نمایش می گذارند، نه آن­چنان که تاریخ­نگاران به خطا آن ها را پیوسته درک می کنند. هر عکسی، ثبتِ لحظه ی از زندگی است؛ بنابراین پیوندِ آن با حقیقت، یک پیوندِ ناگسستنی است، زیرا حقیقت نه پیوسته، بلکه رخدادِ ناگهانی است که به صورتِ لحظه­ها درخشان می گردد.

Del





Bookmark and Share